درویشی به دهی رسید. عدّه ای از بزرگان ده را دید که نشسته اند. پیش رفت و گفت: چیزی به من بدهید،
وگرنه با این ده همان کاری را می کنم که با ده قبلی کردم.
آنها ترسیدند و هر چه خواسته بود به او دادند.
بعد از او پرسیدند: با ده قبلی چه کردی؟
گفت: از آنها چیزی خواستم، ندادند، آمدم اینجا، شما هم اگر چیزی نمی دادید به ده دیگری می رفتم.
عکس نوشته اسلامی:...برچسب : نویسنده : eomarzadeha بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 15:23
برچسب : نویسنده : eomarzadeha بازدید : 114 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 15:23
برچسب : نویسنده : eomarzadeha بازدید : 136 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:25
طفل میگِرید
چو راه خانه را گم میکند
چون نگریم, من
که صاحبخانه را گُم کردهام؟
صائب
برچسب : نویسنده : eomarzadeha بازدید : 136 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:25
برچسب : نویسنده : eomarzadeha بازدید : 124 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:25